تپه ای که تاریخ ساز شد و گنجینه ای بی همتا برای ایران به ارمغان آورد…
تپه ای سراسر داستان، داستان چوپانی که هند را فتح کرد، عثمانی را شکست داد و روسها از ترس رویارویی باهاش میدان جنگ قفقاز را ترک کردند…
داستان مردی که تمام ایران زمین تا امروز وامدار جنگآوری و رشادتهاش بوده، هست و خواهد بود…
تپه ای که شروع فصل جدیدی از تاریخ ایران بود…
تپه ای که بر بلندای اون قدرتمندترین پادشاه ایرانی بعد اسلام تاجگذاری کرد…
پادشاهی که در غرب لقب «آخرین جهانگشای شرق»، «ناپلئون ایران» و «اسکندر دوم» دارد.
پادشاهی که گفت: «تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم.»
پادشاهی که بعداز معاهده ای ننگینی که طی آن شاه تهماسب دوم آذربایجان و اران و شروان را به عثمانی بخشید خشمگین شد، پادشاه را عزل کرد و پس از آن در نبردی سهمگین ارتش توپال عثمان پاشا بزرگترین سردار عثمانی را در هم کوبید و خاک وطن را از ترکان عثمانی بازپس گرفت.
تپه نادر
تپه ای که در نیمه زمستان سال ۱۱۱۴ شمسی یعنی ۲۸۰ سال پیش میزبان رهبران ایلی و کدخدایان روستاهای قلمروی صفوی بود تا همگی متفق القول نادر سپهسالار شاه تهماسب دوم که بخاطر شجاعت و جنگاوریش شهره آفاق شده بود را پادشاه ایران بنامند…
در کتاب «زندگی پرماجرای نادرشاه» اثر «دکتر میمندینژاد» می خوانیم:
پس از عثمانی نوبت روسیه بود. در اواخر جنگ با عثمانی در منطقه قفقاز نادرشاه پس از شکست سهمگینی که به ارتش عثمانی وارد کرده بود روی تکه سنگی نشست و دستور داد سفرهاش را پهن کنند و در آن تکهای نان و چند پیاز قرار دادند. در همان حال دستور داد سفیر روسیه «گالیتزین» را که همراه ارتش ایران بود به حضورش آوردند سپس در حالی که پیاز را با شمشیر خونین دو نیم میکرد به صحنه نبرد و کشتههای عثمانی اشاره کرد و گفت: «آقای گالیتزین سریعا به دولت متبوعتان اطلاع دهید که ارتش روسیه باید خاک ایران را ترک کند وگرنه تمام افرادتان را میکشم و اجسادشان را به دریا میریزم.» گالیتزین سرش را خم کرد و همانروز برای ملکه روسیه نوشت: «نادر را دیدم در حالی که بوی خون میداد صلاح این است سریعا خاک ایران را ترک کنیم». ارتش روسیه پیرو آن نامه در کمتر از یکماه خاک ایران را بدون هیچ جنگی ترک گفت.
پادشاهی که درجواب نامه عثمانی که این شعر فارسی را برای نادر فرستاد:
چو خواهی قشونم نظاره کنی…. سحرگه نظر بر ستاره کنی
اگر ال عثمان حیاتم دهد….. ز چنگ فرنگی نجاتم دهد
چنانت بکوبم به گرز گران…… که یکسر روی تا به مازندران
گفت:
چو خورشید سعادت نمایان شود…… ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم……. دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر آل حیدر دهد رونقم….. به اسکندریه زنم بیرقم
نادر شاه ۱۲ سال سلطنت کرد ولی بی شک تاثیرگذار ترین پادشاه ایران بعداز اسلام بود…
او به محمد گورکانی پادشاه هند گفت:«ما متجاوز نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت» و بعد از اینکه محمد گورکانی از تحویل ۸۰۰ نظامی اشرف افغان سر باز زد از رود سند گذشت و در جنگ کرنال هندیها را شکست داد و دهلی را تصرف کرد. سپس ۸۰۰ افغان را در بازار دهلی دار زد… نادر در قبال گرفتن کلید خزانه سلطنتی هند عقبنشینی را پذیرفت و تاج پادشاهی هند را بر سر او باقی گذاشت و او را با تبر مقطوعالنسل کرد.
نادر با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود، به ایران بازگشت؛ غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشتر از بیشترین درآمد سالانه دوران صفوی برآورد شدهاست. در میان این غنائم، جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند. میزان غنائم به حدی بود که نادر برای سه سال از گرفتن مالیات در ایران چشم پوشید.
تپه عظیم نادر در ۱۲۰۰ متری جنوب رود ارس در جنوب غربی شهر آصلاندوز مغان در تلاقی رودخانه آراز و قره سو (دره رود) قرار دارد و اکنون در محوطه پاسگاه مرزی اصلاندوز قرارگرفته است در فاصله ۱ کیلومتری از مرز ایران و آذربایجان.
بدلیل اینکه در محوطه پاسگاه قرار دارد بازدید از آنجا ممنوع میباشد اما با اصرار زیاد و لطف رییس پاسگاه اجازه پیدا کردم با همراهی ۲ تن از سربازان به بالای تپه بروم البته بدون دوربین و گوشی…رییس پاسگاه می گفت این تپه بدستور نادر ساخته شده که البته سندی درین باره ندیدم و فکر نمی کنم درست باشد و …
بلندی این تپه ۳۰ متر و محیط اطراف آن حدود ۱۵۰۰ متر و طول آن ۱۲۰ متر و عرض آن حدود ۱۰۰ متر است که منظره ای خاطره انگیز از دشت مغان را پیش روی شما می گذارد…
از بالای تپه پرچم و خط مرزی آذربایجان بخوبی دیده میشود و بجز نمای جنوبی که آصلاندوز را در بر می گیرد مابقی زوایا از دشت حاصلخیر و زیبای مغان پوشیده شده. دشتی چشم نواز، پهناور، حاصلخیز و غنی که قطب کشاورزی اردبیل محسوب میشود…
در بالای این تپه بقایای یک بنای ساخته شده از سنگ وخشت با ۲۰ متر طول و ۶ متر عرض وجود دارد که و این اندازه از بازمانده های دیوار را به مرز کشور آذربایجان دارد. گفته میشود این بنا اولین پاسگاه مرزی این منطقه بوده در ضلع جنوبی تپه کاوش هایی انجام گرفته و رهاشده است. از ظواهر امر پیداست که بنایی ۷ طبقه بر روی این تپه وجود داشته است ولی از انجا که منطقه نظامی است سرک کشیدن وواکاوی غیر ممکن است.
یکی از نظامی ها می گفت در ۴۰۰ متری این تپه اخیرآ در هنگام دفن زباله حفره ای باز شده که به همین تپه ختم می شده است و خیلی سریع بدون کاوش پلمپ شده!
در فاصله ۱۰۰ متری تپه کانال بزرگی آبی وجود دارد که زمین های کشاورزی دشت مغان را آب رسانی میکند. این کانال از رود ارس گرفته شده و جالب اینکه از زیر یک رودخانه دیگری به طول ۴۰۰ و عرض ۱۲متر حفاری صورت گرفته تا این کانال به دشت مغان هدایت شود. حفاری ای کانال هم از شاه کارهای نادر بوده است که هنوز کاملآ سالم و مورد استفاده باقی مانده. آصلاندوز آخرین شهر استان اردبیل است.
«از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت. جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است»
خيلي هم اطلاعات كامل و جامعي بود. دستت درد نكنه و خسته نباشي، پاناروما چي ميگه تو همه عكسا:))
ReplyDeleteخواهش میکنم:)
Deleteمثلا میخوواستم موقعیت مکانها رو بیشتر نشون بدم و بعضی جاها هم واقعا نمیشد تو یه تصویر همه جزییات رو آوورد برا همین مجبر بودم با اینکه ممکنه خوب نشه ولی پانوراما بگیرم